بسم رب الحکیم
شب ها یکی یکی همگی شان به سر شدند یاران و عاشقان همگی خون جگر شدند
در تیرگی های شب و روز های تار پروانه ها همه بی پال و پر شدند
پس کو حقوق و کو بشر و کو عدالتی ؟ انگار مدعیان همگی کور وکر شدند
تردید در میان جماعت که جا نداشت حتی پس از آنکه درختان تبر شدند
جانی گرفت ریشه ی اشجار این وطن از خون لاله ها همگی پر ثمر شدند
روشن شده است ز نور شبستان جان ما شب های بی سحرهمگی شان سحر شدند
روح خدا دمید دوباره در این وطن سلمان و اهلش همگی معتبر شدند
(نفی سبیل)معنی اش این خاک پر زر است شن ها برای مردم ما چون سپر شدند
این ارث انقلاب خمینی است در جهان امید های دبستان شیخ نمر شدند
از جاده عطر پیرهن یار می رسد این واژه ها ز شوق تو این بار تر شدند
امیر حسین اکبری